شهید ابراهیم هادی

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

وحید نومی گلزار(شهیدمدافع حرمی که سه بار وسایل زندگی اش را نصف کرد و بخشید)

29 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
وحید نومی گلزار(شهیدمدافع حرمی که سه بار وسایل زندگی اش را نصف کرد و بخشید)

وحید نومی گلزار در پنجمین روز مرداد ماه سال ۱۳۶۱در شهر تبریز به دنیا آمد. و دو برادر و خواهر هم بعد از خودش دارد. در آن روز که وحید متولد شد، کسی نمی دانست این فرشته ای است از یاران امام حسین (ع)، آمده تا درس عاشورا را برای مان تدریس کند , و بفهماند که ” کل یوم عاشور ” است. کسی نمی دانست کودکی که به دنیا آمده، قرار است به کاروان امام حسین (ع) بپیوندد. وحید در عربی به معنی تنها، یکتا، و جدا از دیگران، گویی سرنوشت اسمی را از اول برای وحید انتخاب کرده بود که از روز تولد او خاص ترین بنده خدا باشد، و چه سرنوشتی…

وحید دوران دبستان خود را تا اول راهنمایی در شهر بندر عباس می خواند. از کلاس دوم راهنمایی تا دیپلم را در مدارس تبریز به اتمام می رساند. در ایام نوجوانی اهل مسجد بود و در آن فضاها روحیات خاصی پیدا می کند. وحید از آن بچه هایی بود که بیشتر از سنش می دانست و شناختش از دنیای اطراف بیشتر بود. رشد وحید در خانواده به گونه ای بوده که مطابق فرامین اسلامی بود. تقید به حلال و حرام در خانواده وحید یک اصل اساسی بود. و این عامل در عاقبت به خیری وحید نقش موثری داشته است. بعد از دریافت مدرک دیپلم راهی خدمت مقدس سربازی می شود. بعد از اتمام خدمت سربازی برای ادامه تحصیل در رشته آی . تی که پیش نیاز آن زبان بود وارد دانشگاه مولتی مدیا (MMU) کشور مالزی می شود. حدود یک سال و نیم در کشور مالزی بعد از اتمام دوره زبان انگلیسی به ایران بازمی گردد. در پالایشگاه بندر عباس کارمند رسمی شرکت پخش فراورده های نفتی، بازرس جایگاهای cngو کارت هوشمند سوخت شرکت نفت می شود. پدر و مادرش بارها وحید را در حال نماز و راز و نیاز باخدا می دیدند که بسیار شور و شوق داشته و با طرز عجیبی گریه می کند و با خدا حرف می زند. همیشه حرف هایش به خداشناسی و یا آیات قرآن ختم می شد.

وحید بیست و سوم دی ماه سال 88 در یک مراسم بسیار ساده و خصوصی با دختر عمه‌اش عقد می کند. در کل دوران نامزدی اش اصلاً همسرش را نمی‌بیند، وحید بندر عباس و همسرش تبریز، در طول این دوران فقط از طریق تلفن با همسرش در ارتباط بود. سه ماه بعد از عقد، مراسم عروسی نگرفتند، فقط یک شام دورهمی که کل فامیل بودند و بعد از آن برای شروع یک زندگی مشترک با همسرش به بندر عباس به خاطر مسایل کاری رفت. یک روز ناراحت از سر کار به خانه می آید و مستقیم می رود در آشپزخانه و وسایل را جدا می کند، نصف وسایل را برمی دارد. همسرش می گوید : « وحید این وسایل را چه کار میخواهی بکنی؟ » می گوید: «دوستم تازه ازدواج کرده در منزلشان هیچی ندارند. از لوازم منزل آنهایی که ازنظرم اضافه است را جمع کردم تا به آنها بدهم. (در بندر عباس به دختر جهیزیه نمی دهند، همه وسایل را از اول باید یا عروس و داماد باید خودشان بخرند و یا از کهنه ها و قدیمی های دوست و آشنا استفاده کنند.) دو سه روز بعد پدر زن و مادر زن وحید از تبریز به بندر عباس می روند. زودپز نداشتند تا برایشان غذا درست کنند، مادر خانمش با تعجب می گوید: «جهیزیه ات که زودپز بود آن را بیاور تا غذا درست کنیم.»

همسر وحید می گوید: «وحید نصف وسایل را جمع کرد و به دوستش که تازه ازدواج کرده داد.» در آن مدتی که در بندر عباس بودند این کار وحید سه مرتبه تکرار می شود.حتی موتورش را به یکی از دوستانش می بخشد تا دوستش و همسرش به گردش بروند و زندگی مشترک‌شان نابود نشود.
ادامه دارد…

 نظر دهید »

عملیات نظم در خانواده(دستخط شهید مصطفی صدرزاده)

28 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
عملیات نظم در خانواده(دستخط شهید مصطفی صدرزاده)

انتشار برای نخستین بار!
دستخط شهید مصطفی صدرزاده…

عملیات نظم در خانواده!
۱_با اعضای خانواده تمام احترام رعایت شود (در اوج محبت)
۲_باید حدقل هفته یک مرتبه برای همسر گل خریده شود
۳_ساعت خوابیدن و بیدار شدن همیشه باید یکی باشد
۴_لباس های شخصی خود را حدقل بشورم
۵_ظرف های داخل آشپزخانه به محض رویت باید شسته شود
۶_هرگونه ریخته و پاش در منزل باید به سرعت جمع آوری شود
۷_باید در خانه همیشه نان تازه باشد
۸_وضعیت لباس فرزند وهمسر باید کنترل شود و زمانی برای خرید ماهانه یا سالانه مشخص شود
۹_بخشی از حقوق به خود همسر داده شود
۱۰_به هیچ وجه سر همسر و فرزند نباید داد کشید
۱۱_دیدار پدر و مادر و فامیل بسیار حساب شده و طی زمان بندی باشد
۱۲_باید برنامه های منزل از یک هفته قبل تنظیم شود
۱۳_باید زمان تفریح همسر و فرزند کامل منظم و مشخص شده باشد

@mesle_mostafa
در ایتا

 نظر دهید »

وصیت نامه(شهید عباس عبداللهی )ای که برنگشت

27 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
وصیت نامه(شهید عباس عبداللهی )ای که برنگشت

همسر شهید بزرگوار می فرمایند:

پدرشوهرم وصیت‌نامه‌اش را برده بود تا او بنویسد. وصیت‌نامه را نوشت و در وصیت‌نامه اسم خودش را نوشت و گفت: «اگر من نباشم، امیر به‌جای من کار اجرای وصیت پدرم را انجام دهد». وصیت‌نامه پدرشوهرم را نوشت و تمام کرد و وصیت‌نامه خود را از کیفش درآورد و گفت: «ماشاءالله، چقدر هم مفصل نوشته‌ام!» مرتب حرف پیش کشید تا من وصیت‌نامه را بخوانم.

گفتم: «من وصیت‌نامه را نمی‌خوانم. از وصیت و شهادت حرف نزن.» گفت: «برای زنده و مرده وصیت‌نامه لازم است. الآن تو نیز باید وصیت‌نامه داشته باشی. حتی پدرم نیز الآن باید وصیت‌نامه داشته باشد.» گفتم: «می‌دانم می‌خواهی من وصیت‌نامه را بخوانم، ولی من آن را نمی‌خوانم». الآن با خودم می‌گویم که حیف شد؛ ای‌کاش آن را می‌خواندم. وصیت‌نامه‌اش هم برنگشت. وسایلش را آوردند ولی وصیت‌نامه‌اش نبود.
منبع؛ بلگفا.جنگ نرم

 نظر دهید »

شهیدمدافع حرم عباس عبداللهی(با یک توصیه به همسرش پای سفره عقد نشست: هر زمان جنگ با دشمنان اسلام باشد من خواهم رفت مگر اینکه دعا کنید تا جنگ تمام شود).

27 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
شهیدمدافع حرم عباس عبداللهی(با یک توصیه به همسرش پای سفره عقد نشست: هر زمان جنگ با دشمنان اسلام باشد من خواهم رفت مگر اینکه دعا کنید تا جنگ تمام شود).

هو السلام

شهید عباس عبداللهی در منطقه رفیع‌آباد شهرستان مرند از توابع استان آذربایجان شرقی متولد شد. بیست و یکم دی ماه سال 1348 روز تولد کسی است که قهرمان ورزش‌های سه گانه ارتش‌های جهان با کوله باری از تخصص و تجربه در بیش از هفده رشته ورزشی و نظامی بود.

هرجا حضور داشت، خنده و شوخی جزء لاینفک آن جمع بود. از هر راهی که می‌توانست برای جذب جوانان استفاده می‌کرد. با صدای خوبی هم که داشت در هیئت‌ها و کاروان‌های راهیان نور، علاوه بر روایتگری مداحی هم می‌کرد. در بیشتر مداحی‌ها و روضه‌خوانی‌هایش از روضه حضرت زینب و حضرت رقیه (س) بهره می‌جست. حاج عبدالله پدر عباس به دلیل عشق به روضه حضرت ابولفضل العباس (ع)، نامش را عباس گذاشت تا فدایی راه سیدالشهدا (ع) شود.
پس از جنگ تحمیلی هم به عنوان فرمانده گردان صابرین، رویارویی با جدایی طلبان معاند پژاک، در شمال‌غرب کشور را تجربه کرد. پیشقدم نبردها و ماموریت‌های سخت بود. با اینکه یکبار هم خودروش با کپسول جاسازی شده دشمنان، منفجر شد، اما قسمت شهادت در جای دیگری برایش رقم خورده بود و مقدر بود تا در دفاع از حریم ائمه اطهار (ع) شربت شهادت بنوشد.

در هفدهم بهمن ماه 1367 تنها با یک توصیه به همسرش پای سفره عقد نشست: هر زمان جنگ با دشمنان اسلام باشد من خواهم رفت مگر اینکه دعا کنید تا جنگ تمام شود.

با فرزندانش، امیر، اسراء و زهرا مثل دوست رفتار می‌کرد و اکثر نکات تربیتی و اخلاقی از جمله نماز اول وقت و حجاب را در قالب شوخی به آنها یادآوری می‌کرد. این شیوه برخورد و روش تربیتی باعث می‌شد که اطراف عباس پر از جوانان و نوجوانانی باشد که شیفته‌اش بودند.

پس از بازنشسته شدن از سپاه هم آرام و قرار نداشت، در کاروان‌های راهیان نور در اشاعه فرهنگ شهدا کوشا بود، مدتی هم به عنوان نایب رئیس هیأت جودوی استان، فعالیت می‌کرد. تدریس دروس نظامی، رزم انفرادی، انجام حجامت، از دیگر علایق و سرگرمی‌های عباس در این دوران بود.
از دانشگاه امام حسین (ع) مدرک کارشناسی ادبیات دریافت کرد. حاج عباس سعی می‌کرد در همه فنون و مهارت‌ها سررشته‌ای داشته باشد. از تکه کلام‌های ایشان این بود که ان شاءالله بعد از ظهور آقا امام زمان (ع) می‌فرماید هرکس در رشته‌ای تخصص دارد بیاید و هر تخصصی که امر بفرماید من دستم را بالا می‌برم و خواهم گفت من دارم آقا.

در رمضان سال 1393 به مدت یک ماه عهده‌دار محافظت از حرم امام حسین (ع) در کربلا شد و پس از آن برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفت و در سوریه به عنوان مسئول تیم اطلاعات و شناسایی فعالیت داشت و در اعزام اول چهل و هشت روز ماندگار شد و در مرخصی که آمده بود، هنوز مرخصی‌اش تمام نشده به درخواست قرارگاه برای انجام ماموریتی دیگر به سوریه اعزام شد و در این ایام حضور در سوریه خانواده حاج عباس (پدر و همسر و فرزندان) در سوریه به دیدار حاج عباس رفتند و این دیدار خانواده همراه با زیارت حرمین مطهر حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) شش روز طول کشید.
تا اینکه حاج عباس در بیست و دوم بهمن ماه به همراه دوستش علی سلطان مرادی برای شناسایی به منطقه کفرنساج در شمالغرب درعا اعزام می‌شوند و در نزدیکی تپه‌های جولان در حالیکه از فضای مه غلیظ منطقه به عنوان پرده پوشش و عدم شناسایی و دوری از دید و تیر دشمن استفاده می‌کردند که ناگهان فضای مه منطقه رقیق شده و در نتیجه در دید و تیر دشمن قرار گرفته و با گلوله مستقیم تک تیراندازان گروهک النصره به همراه همرزم خود شهید سلطان مرادی به فیض عظمای شهادت نائل آمده و پیکر مطهرشان اسیر گروه‌های تکفیری می‌شود.

مرقد نمادین شهید جاویدالاثر حاج عباس عبداللهی در گلزار شهدای وادی رحمت در جوار سایر شهدای مدافع حرم تبریز واقع شده است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
منبع خبرگزاری تسنیم

 نظر دهید »

خصوصیات منحصر به فرد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری

26 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
خصوصیات منحصر به فرد شهید مدافع حرم صادق عدالت اکبری

خصوصیات صادق
صادق یک سپاهی همه فن حریف بود. با وجود سن کمش در هر رسته و حیطه ای تخصص داشت. روحیه صادق همچون نظامی ها نبود. علاقه زیادی به گل و گیاه داشت؛ یکی از اتاق های خانه را به گلدان هایش اختصاص داده بود و دائم به آنها رسیدگی می کرد. در رشته های راپل (سنگ نوردی صخره نوردی) غواصی، غریق نجات، قایقرانی، کاراته، راگبی، مربیگری و داوری فوتبال، پاراگلایدر و سقوط آزاد فعالیت داشت و اعتقاد داشت باید آنقدر توانمند باشم که در هر زمینه ای که نظام و اسلام نیاز دارد، بتوانم مؤثر باشم. بسیار شوخ طبع و مهربان بود، حتی برخی اوقات مادرش به او تذکر می داد که در بحث های جدی شوخی نکند، اما او همیشه با شوخ طبعی پاسخ می داد. با کودکان کودک بود و با بزرگان بزرگ! شاید این گونه به نظر بیاید که ریاضت محض داشت و فقط نماز و قرآن می خواند، از دنیا بریده بود، اما صادق این گونه نبود به هر کاری در جای خود می رسید از عبادت گرفته تا تفریحات! چون فردی اجتماعی بود به همین خاطر اکثراً دیر به خانه می آمد و جر و بحث های مادر و فرزندی سر دیر آمدنش بین شان پیش می آمد. خیلی وقت ها شده بود که از پدرش هم پنهان می کردم و برخی اوقات پدرش می خوابید و من هم چنان منتظر او می شدم، با وجود اینکه از خودش مطمئن بودم اما نگران هم می شدم. صادق خشک مقدس نبود، اما به واجباتش هم عمل می کرد مثلاً وقتی روزه مستحبی می گرفت به همه اعلام نمی کرد، چندین بار خانواده دیده بودند که با زبان روزه به استخر رفته حتی برای آنها هم سئوال شده بود که «چرا روزه به استخر می روی؟» گفته بود: «تا اذان کنار استخر بودم و بعد اذان سرم را زیر آب بردم.» همه چیز در زندگی صادق جای خودش را داشت! مانند تمام افراد عادی بود حتی می توانم بگویم برخی زمان ها شده بود که نماز صبح اش قضا شود یا به سختی بیدارش می کردند، اما در مقابل شبهایی هم با خواندن نماز شب با خدا مأنوس می شد. مردم داری را می توانم مهم ترین ویژگی صادق بود. هوش سرشاری داشت و کافی بود تصمیم بگیرد در یک حوزه ورود کند، در کمترین مدت زمان به تبحر کافی دست می یافت و در خیلی از موارد از بقیه اطرافیانش جلو می زد. صادق عاشق خدا بود. ارادت خاصی به اهل بیت(ع) داشت. صادق ذره ای به مادیات ارزش قائل نبود فقط در حدی به دنبال مادیات بود که معاش عادی زندگی اش را تأمین کند و تا لحظه مرگ مادیات نتوانست صادق را به سمت خود بکشاند.

منبع: حوزه نت

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 54
  • ...
  • 55
  • 56
  • 57
  • ...
  • 58
  • ...
  • 59
  • 60
  • 61
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

شهید ابراهیم هادی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام رضا علیه السلام
  • بدون موضوع
  • دانلود کتاب
  • درس
  • رهبری
  • سردار رشید
  • سردار شهید علی شادمانی
  • شهدا
  • شهید
  • شهید ابراهیم جهان بین
  • شهید ابراهیم هادی
  • شهید ابراهیم همت
  • شهید امیر لطفی
  • شهید امین کریمی
  • شهید جاوید الاثر میلاد نماینده
  • شهید حاج رمضان
  • شهید حاج قاسم سلیمانی
  • شهید حاجی زاده
  • شهید حاجی زاده
  • شهید حامد جوانی
  • شهید رجایی
  • شهید سیفی نسب
  • شهید صادق عدالت اکبری
  • شهید عباس دانشگر
  • شهید عباس عبداللهی
  • شهید عبدالله اسکندری
  • شهید علی تمام زاده
  • شهید علی سیفی نسب
  • شهید علی صیاد شیرازی
  • شهید محسن حججی
  • شهید محمد باقر مومنی راد
  • شهید محمد بروجردی
  • شهید مصطفی صدرزاده
  • شهید منصور خادم صادق
  • شهید مهدی باکری
  • شهید میثم_معظمی_گودرزی
  • شهید وحید نومی گلزار
  • شهید یاغچیان
  • شهیدحاج یونس
  • علمدار کربلا
  • معرفی کتاب
  • نکته

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس