شهید ابراهیم هادی

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

شهید بی سر(مدافع حرم؛ عبدالله اسکندری)

02 خرداد 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
شهید بی سر(مدافع حرم؛ عبدالله اسکندری)

سردار شهید حاج عبدالله اسکندری متولد ۱۵ فروردین سال۱۳۳۷ در محله قصردشت شیراز است. ایشان مقطع تحصیلی ابتدایی خود را در مدرسه عبدالرحیم برهان در قصردشت شیراز گذراند. شهید اسکندری قبل از به وقوع پیوستن انقلاب اسلامی در کار پخش اعلامیه های امام خمینی ره فعال بود و به همین دلیل چندبار توسط ساواک مورد تعقیب قرار گرفت.

عشق وافر او به امام خمینی ره سبب شد ، در سال ۵۹ همزمان با درگیری های کردستان خود را به این شهر برساند و در خاموشی این غائله مثمر ثمر باشد. حضور مداوم او در جبهه های نبرد در سال های جنگ تحمیلی چندین بار تن او را‌مجروح کرد ، اما روح بلند و خستگی ناپذیر او را از خدمت بازنداشت.

سردار در اول خردادماه سال۶۰ با یکی از دختران اقوام ازدواج کرد و اول خردادماه سال۱۳۹۳ به شهادت رسید که همسرش این تقارن را حکمتی از سوی پروردگار می داند.

حاج عبدالله در سال۶۰ به عنوان پاسدار عازم جبهه های نبرد شدند و در هشت سال دفاع مقدس مسئولیت های مختلفی از جمله جانشینی و ریاست ستاد تیپ امام هادی ع، جانشینی تیپ مهندسی و فرماندهی تیپ مهندسی را برعهده گرفتند.از دیگر مسئولیت های این شهید عزیز فرماندهی مهندسی رزمی امام هادی ع،فرماندهی تیپ۴۶ امام هادی ع ،فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه مدینه منوره، فرماندهی مهندسی تیپ۴۲ قدر، فرماندهی مهندسی رزمی جبهه مقاومت و مدیر بنیاد شهید استان فارس است
.ضمن اینکه شهید اسکندری در کارنامه نظامی خود گذراندن موفقیت آمیز دوره آموزشی دافوس را در رشته جغرافیای سیاسی دارد.

پس از بازنشستگی در دفاع از حرم اهل بیت به سوریه رفت و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) در اولین روزهای خرداد در حلب 1393به شهادت رسید. بنا به روایت های منتشر شده پیکر ایشان به دست گروه اجناد الشام افتاد و سر وی توسط یکی از فرماندهان این گروه تروریستی تکفیری از تن جدا شد. از سردار اسکندری به عنوان نخستین مدافع حرمی یاد می کنند ، که به مانند مولایش حضرت سیدالشهدا(ع) سر از بدنش جدا شده است. پیکر مطهر این سردار رشید بعد از 8سال به کشور بازگشت.

همسر شهید اسکندری، سردار را از لحاظ عشق، ایمان، اخلاق و دینداری سرآمد معرفی می کند و با اشاره به وابسته نبودن ایشان به پست و مقام اذعان می کند :پس از پیشنهاد پست مدیر بنیاد شهید استان فارس به حاجی خیلی طول کشید تا ایشان این مسئولیت را بپذیرند؛ چرا که نگران بودند مبادا در انجام وظیفه ی خود قصور کنند . ایشان با خانواده شهدا و جانبازان مانوس بودند و در دیدار با آنان مشکلاتشان را حل و فصل می نمودند.

من به اتفاق شهید اسکندری هر پنج شنبه با خانواده شهدا دیدار داشتیم و ایشان در این دیدارها مرا به عنوان همسر شهید معرفی می نمودند و وقتی دلیل آن را می پرسیدم ،می گفتند شما همسر شهید آینده هستید.

همسر شهید اسکندری با اشاره به اینکه آخرین تماس حاجی را همیشه به یاد دارند ، افزودند :در آخرین تماس حاجی به من گفت : ” تصدقت شوم ، برایم دعا کن ” ، اتفاقا همرزمانش هم خندیدند، من با خنده گفتم دوستانت می خندند. گفت اشکال ندارد، بگذار بخندند…

در بحبوحه مطالعه زندگی سردار برایم چه زیبا بود که ایشان در پذیرش مسئولیت ها همواره توانایی و مبحث پاسخگو بودن مقابل خداوند در روز واپسین را مدنظر داشتند ، تا آن جا که در عملیات بدر پس از ارائه ی سوابق خود به شهید زندگی آبادی از پذیرش فرماندهی گردن امتناع نمودند و گفتند چون افراد حاضر در گردان را نمی شناسم، فرمانده گردان نمی شوم. شما فرمانده را انتخاب کن ، من می شوم جانشین او…

حاج عبدالله به صورت گمنام در عملیات ها حضور می یافت و هنگامی که از او پرسیدند چرا بین این همه تیپ و لشکر ، لشکر ثارالله را انتخاب کرده ای ، گفت : رفتم جایی که مرا نشناسند.
اوج ایمان و شکوه تقوای این شهید عزیز را در خودداری از پذیرش ریاست ستاد تیپ امام هادی ع می توانی ببینی، آن جا که به عنوان راننده ی بولدوزر حضور در خط مقدم جبهه ی فاو را بر عناوین دنیایی ترجیح داد.

حضور حاج اسکندری بر مزار سردار بی سر فارس- شهید حاج شیرعلی سلطانی – و نجوا با او شعر این شهید والا مقام را در ذهن من به تصویر می کشاند :سال ها هست بود عشق شهادت به سرم کی شود تا که شهادت بنهد پا به سرم من سر خویش فدای قدم دوست کنم خویش و بیگانه بدانند به این عزم و سرم…

و به راستی آن زمان که داعشان خبیث عکس های بی سر ِ سردار ما را در فضای مجازی منتشر می کردند ، نمی دانستند که شور عشق حسینی را در دل های جوانان این مرز و بوم زنده تر و بیدار تر می کنند و تقارن مراسم شهادت او با تولد خامس آل عبا گواهی بر راستی راه او و پیوند جان پاکش با آرمان های بلند امام عاشوراست…

فرزند سردار شهید حاج عبدالله اسکندری تعریف می کرد:بعد از شهادت پدر ، پیکر ایشان به ما بازگردانده نشد. اما صحبت هایی بود که با مبادله ی اسیر ، یا پرداخت هزینه ای بتوانیم پیکر پدر را بازپس بگیریم. اما ما به مادرمان گفتیم مادر جان به کسانی که می خواهند پیکر پدر را باز گردانند ، بگوئید ما راضی نیستیم که یک ریالی از بیت المال صرف این گروه خبیث شود. حتی یک اسیر هم نباید آزاد شود. پدر رفته بود تا آن ها را به درک واصل کند. ما برای آنچه در راه خدا داده ایم توقعی نداریم و حاضر نیستیم که به ازای پیکر پدرمان ریالی از بیت المال هزینه شود. زیرا هر اقدامی کمک به آن ها محسوب می شود.

مدتی بعد از شهادت پدر، زیارت نائب امام زمان عج روزی خانواده مان شد. در این دیدار ، مادر این روایت را برای آقا بازگو کردند ،آقا بسیار مسرور شدند و فرمودند : آفرین به این روحیه ی بچه ها، آفرین به این استقامت…و خیلی ما را مورد تحسین قرار دادند.

در توصیف مقام والای سردار بی سر شهیدحاج عبدالله اسکندری، آیت الله شیرازی سخنان زیبایی را مطرح کردند و فرمودند:آن بزرگ مرتبه سرداریست که سرش را به مثابه ی سرداران کربلا برای گرفتن جایزه از دشمنان اهل بیت ع از شهری به شهری بردند…

گوارا باد بر خانواده او این افتخار و گرامی باد بر سایر برادران دینی پیروی از آن بزرگوار که با خدای خود پیمان سربازی بسته بود و به عهد خود نیز تمام کمال عمل نمود.

یادش همواره در اندیشه ها جاویدان باد

 نظر دهید »

مسیح کردستان(شهید محمد بروجردی)

01 خرداد 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
مسیح کردستان(شهید محمد بروجردی)

فرار از سربازی

«محمد بروجردی» سال ۱۳۵۰ با دخترخاله‌اش ازدواج کرد و یک‌سال بعد به خدمت نظام‌وظیفه فراخوانده شد. مادرش می‌گوید: «به او گفتم پسر حالا که احضارت کرده‌اند، می‌خواهی چکار کنی؟ گفت: مادر من مسلمانم، مطمئن باش تا جایی که بتوانم تن به چنین ذلتی نمی‌دهم، من از خدمت به این شاه لعنتی بیزارم می‌فهمی مادر، بیزار!» با این وجود به اجبار به سربازی رفت؛ اما به‌ دلیل این‌که علاقه‌ای به خدمت در ارتش شاهنشاهی نداشت، اندکی پس از این فراخوان به قصد دیدار با مرشد در تبعید مکتب انقلاب، حضرت امام خمینی (ره) از خدمت فرار کرد؛ ولی حین عبور از مرز زمینی ایران - عراق توسط عناصر ساواک شناسایی و دستگیر شد.

مادر «محمد بروجردی» از این دوران گفته است: «خبر آوردند که او را در خوزستان سر مرز گرفته‌اند، رفتم اهواز، سازمان امنیت، عکسش دستم بود و گریه می‌کردم… از آن‌جا رفتم زندان ساواک سوسنگرد… این پسر آ‌ن‌جا بود، وقتی وارد اتاق بازجویی شدم دیدم او را از پاهایش به سقف آویزان کرده‌اند و کتکش می‌زنند. همین‌طور مثل باران چوب و شلاق و باطوم بود که روی سر صورت بچه‌ام می‌بارد، ولی حتی یک آخ هم از او نشنیدم».

«محمد بروجردی» را پس از گذراندن شش ماه حبس، بار دیگر روانه سربازی کردند؛ این شش ماه حبس، تأثیر عمیقی بر بینش او برای ادامه راه مبارزه گذاشت. در پادگان با روشنگری، جمع زیادی را با نهضت اسلامی همراه کرد و از این طریق برای انجام کار‌های مبارزاتی از ارتشی‌ها کمک گرفت.

پس از خاتمه دوران سربازی، «محمد بروجردی» با تجاربی که از دوران زندان و خدمت در ارتش کسب کرده بود، این بار به‌طور حرفه‌ای قدم به میدان مبارزات سیاسی- مکتبی گذاشت. درقدم نخست در صدد برآمد تا با روحانیت متعهد پیرو خط امام تماس و ارتباط بر قرار کند. ارتباط او با روحانیت و حلقه یاران نزدیک امام خمینی (ره)، باعث شده بود تا همواره در راه درست مبارزات قدم بردارد.
از حفاظت از امام خمینی (ره) تا سرپرستی زندان اوین

هنگام بازگشت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی فرارسید؛ در این هنگام، گروهی متشکل از نزدیکان امام خمینی (ره) از جمله شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید مهدی عراقی در جلسه‌ای برنامه حراست و استقبال از امام را به دو گروه با سابقه که تا پیش از این عملکرد درستی از خود نشان داده بودند، سپردند؛ این مهم به گروه صف و فجر اسلام تحت سرپرستی شهید محمد بروجردی و تحت هدایت شهید مهدی عراقی رسید؛ لذا بروجردی به‌همراه دیگر همرزمانش، مسئولیت حراست از امام بزرگوار را در فرودگاه مهرآباد، مسیر بهشت زهرا (س) و مدرسه علوی عهده‌دار شد؛ همچنین بلافاصله دست به‌کار تشکیل و سازماندهی یگان حفاظت محل سکونت حضرت امام در تهران شد.

پس از آغاز درگیری‌های مسلحانه مردم و نیرو‌های شاه در روز‌های ۲۱ و ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، «محمد بروجردی» نیز هم‌دوش دیگر رزمندگان انقلاب اسلامی به صفوف متزلزل قوای آریامهری حمله‌ور شد، او نقش چشمگیری در تصرف پادگان جمشیدیه و نیز آزادسازی مراکز رادیو و تلوزیون از لوث چکمه‌پوشان «گارد جاویدان» ایفا کرد و با اصابت گلوله‌ای از ناحیه پا مجروح شد.

پس از سرنگونی رژیم منحوس پهلوی و پیروزی مرحله نخست انقلاب اسلامی، فعالیت‌های انقلابی محمد دامنه گسترده‌تری پیدا کرد. پس از چندی، مسئولیت سرپرستی «زندان اوین»، که عمده زندانیان آن از عناصر غارت، شکنجه و سرکوب دولت، ساواک و ارتش شاهنشاهی بودند، به وی محول شد. سلوک اسلامی – انسانی محمد بروجردی در برخورد با زندانیانی چنین منفور، باعث شد تا تنی چند از همرزمانش به او خرده بگیرند.

بهار سال ۱۳۵۸، تحت نظارت شورای انقلاب اسلامی و با کوشش فراوان و خستگی‌ناپذیر «محمد بروجردی» و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد. سردار سرلشکر «محسن رضایی» در این‌باره گفته است: «محمد از بنیان‌گذاران اصلی سپاه بود، او یکی از ۱۲ نفری بود که سپاه را پایه‌گذاری کردند؛ البته برخی از این افراد، مثل شهید «محمّد منتظری» و… بعد‌ها به شهادت رسیدند».

در آن مقطع، «محمد بروجردی» در شورای مرکزی سپاه آغاز به‌کار کرد و به فاصله کوتاهی پس از آن، مسئولیت معاونت عملیات پادگان ولیعصر (عج) را عهده‌دار شد، این پادگان اصلی‌ترین مقر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. این محل اولین نقطه حرکت مبارزاتی است که برای دفاع کشور و در روز‌های نخست سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در صف اول مجاهدت قرار گرفتند.

ناجی کردستان

«محمد بروجردی» با گسترش غائله‌آفرینی تجزیه‌طلبان تحت‌الحمایه آمریکا و بعث عراق در کردستان، در رأس گروهی از سپاهیان کم ساز و برگ انقلاب اسلامی، ابتدا به کرمانشاه و از آن‌جا به سنندج رفت، از همان بدو ورود به منطقه، فرماندهی عملیات قلع و قمع قوای تا بن دندان مسلح ضدانقلاب در کردستان را بر عهده گرفت. او در سن ۲۵ سالگی در کنار تاکتیک نظامی، به‌دنبال تسخیر دل‌های مردم و همراه کردن آن‌ها با انقلاب اسلامی بود؛ چراکه عقیده داشت ضدانقلاب از سادگی مردم سوءاستفاده کرده است.

در شرایطی که سنندج و پادگان لشکر ۲۸ ارتش در این شهر به محاصره کامل قوای ائتلافی ضدانقلاب، از دموکرات و کوموله گرفته تا چریک‌های فدایی و پیکار درآمده بود، «محمد بروجردی» و تنی چند از همرزمانش توسط یک هلی‌کوپتر هوانیروز در پادگان سنندج پیاده شدند. در چنین شرایط وخیمی، «محمد بروجردی» مصمم و قاطع با تنگنا‌ها و معضلات موجود برخوردی حساب‌شده داشت و با مکرر تلاوت کردن آیات قرآنی و جملات حماسی حضرت امیرالمومنین (ع) از نهج البلاغه، جمع کوچک رزم‌آوران مدافع پادگان را تهییج و به ادامه پایداری و ایثار تحریص می‌کرد.

امیر سپهبد شهید «علی صیاد شیرازی» درباره آن‌روز‌ها گفته است: «موقعی که ضدانقلابیون، محل باشگاه افسران لشکر ۲۸ را در سنندج محاصره کردند، بچه‌های ما در آن‌جا مدت ۴۰ شبانه‌روز در محاصره مطلق بودند. حتی چیزی برای خوردن هم نداشتند؛ با این حال استقامت می‌کردند. شهید بروجردی، برای رهایی این‌ها، دست به هر کاری می‌زد… او آن‌قدر در این راه استقامت کرد که با همکاری و یکدلی رزمندگان سپاه و ارتش، پس از مدتی کوتاه، محاصره در هم شکست. نمونه چنین صحنه‌هایی را در آن زمان زیاد داشتیم که ایشان همیشه با همین پایمردی و استقامت به مصاف ضدانقلابیون می‌رفتند».

مسیح کردستان

«محمد بروجردی» در کنار نبرد قاطع و قهرآمیز با تجزیه‌طلبان، به راستی عامل به رأفت و برخورد برادرانه با مردم مستضعف کردستان بود؛ به‌طوری که اصولاً دلسوزی وی نسبت به مردم کردستان حد و مرز نداشت، او به آن‌ها از صمیم قلب احترام می‌گذاشت و مردم کردستان نیز به او علاقمند شده و بردارانه دوستش داشتند، جاذبه محبت‌آمیز بروجردی آن‌قدر نیرومند بود که اطفال معصوم، به محض دیدن او به سویش می‌دویدند، با او بازی می‌کردند و او شاد و خندان دست‌نوازش بر سرشان می‌کشید.

«محمد بروجردی» در یکی از جلسات توجیهی فرماندهان سپاه در غرب کشور، با بیانی گرم و گیرا گفته بود: «صف مردم کُرد، از صف ضدانقلاب جداست. این مردم مسلمانند، فطرتاً خواهان حکومت اسلامی‌اند، وقتی دست رحمت نظام بر سر آن‌ها گسترده شود، بدیهی است که سلاح بدست گرفته و با تمام قدرت‌شان، به مصداق کریمه «اشداء علی الکفار»، با تجزیه‌طلبان ملحد خواهند جنگید» از طرفی نیز استقبال مردم مؤمن و محروم کردستان از امر تسلیح و شرکت در مدافعین انقلاب آن‌قدر چشمگیر بود که موازنه قدرت را در منطقه به زیان گروهک‌های تجزیه‌طلب بر هم زد.

 نظر دهید »

شهید محمد بروجردی

01 خرداد 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی
شهید محمد بروجردی

شهید «محمد بروجردی» متولد سال ۱۳۳۳، از مبارزان انقلابی با رژیم پهلوی و از پایه‌گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که نقش بسزایی در مبارزه با ضدانقلاب در کردستان ایفا کرد و سرانجام سال ۱۳۶۲ در جاده مهاباد به نقده به شهادت رسید.
گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهید «محمد بروجردی» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به تشکیل گروه توحیدی صف اهتمام ورزید و سپس جهت فراگیری فنون چریکی و قواعد جنگی همراه دوستان خود راهی سوریه شد و چند عملیات چریکی و ضربتی را نیز علیه حکومت پهلوی به اجرا درآورد.

محمد بروجردی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت حراست از امام خمینی (ره) را عهده‌دار شد و مدتی نیز رئیس زندان اوین بود، تا این‌که با کوشش فراوان و خستگی‌ناپذیر او و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد.

پس از شروع قائله ضدانقلاب در کردستان، «محمد بروجردی» به‌همراه جمعی از همرزمان خود، راهی «سرزمین مجاهدت‌های خاموش» شد. وی ضمن نبرد قاطع و قهرآمیز با تجزیه‌طلبان، عامل رأفت و برخورد برادرانه با مردم مستضعف کردستان بود و صف مردم کُرد را از صف ضدانقلاب جدا می‌دانست.

«محمد بروجردی» طرح تشکیل «سازمان پیشمرگان مسلمان کرد» را تدوین و به شورای عالی سپاه عرضه داشت که این طرح با هم‌فکری و همیاری پیگیر عناصر پیرو خط امام در شورای انقلاب، تصویب و مسئولیت تشکیل این سازمان نیز مستقیما به خود «محمد بروجردی» محول شد.

پس از شروع جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ملت ایران، «محمد بروجردی» به‌همراه یاران خود راهی «سر‌پل‌ذهاب» شد و این شهر را از خطر اشغال توسط ارتش بعث عراق نجات داد و پس از تقسیم سپاه به مناطق مجزا در سطح کشورنیز فرماندهی منطقه ۷ سپاه کشور به «محمد بروجردی» سپرده شد.

«محمد بروجردی» چندی بعد، پیشنهاد تشکیل قرارگاهی مستقل برای طراحی، هدایت و رهبری مشترک و منسجم نیرو‌های ارتش و سپاه در جنگ‌های غرب کشور را مطرح کرد که این پیشنهاد وی با استقبال گرم فرماندهان ارشد سپاه و ارتش مواجهه شد؛ لذا «بروجردی» بلافاصله دست به‌کار تشکیل این قرارگاه شد، قرارگاهی که نام پرچمدار رشید اسلام حضرت خاتم‌الانبیا (ع) را به خود گرفت.

این سردار رشید اسلام سرانجام روز اول خرداد سال ۱۳۶۲ به‌همراه پنج تن دیگر از فرماندهان در سه راهی مهاباد – نقده بر اثر اصابت خودرو حامل وی و دوستانش به مین به شهادت رسید.
منبع؛ خبرگزاری فارس

 نظر دهید »

شهید قاسم سلیمانی، سردار دلها: (زیبایی های مدافعان حرم)

29 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی

🔰 سردار قاسم سلیمانی:

از ۱۹سالگی وارد جنگ شدم.
۴۰سال است که در درگیری‌ها هستم اما هیچ صحنه‌ای به زیبایی مدافعان حرم ندیده‌ام.


🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran

اینجا

 نظر دهید »

شهادت حال می خواهد ، نه بال...

29 اردیبهشت 1404 توسط یاری گر شهید ابراهیم هادی

شهادت حال می‌خواهد، نه بال! ✅ 🌐 @Iran_Iran

اینجا ببینید...

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

شهید ابراهیم هادی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام رضا علیه السلام
  • بدون موضوع
  • سردار شهید علی شادمانی
  • شهید
  • شهید ابراهیم هادی
  • شهید ابراهیم همت
  • شهید امیر لطفی
  • شهید حاج قاسم سلیمانی
  • شهید حاجی زاده
  • شهید حامد جوانی
  • شهید صادق عدالت اکبری
  • شهید عباس دانشگر
  • شهید عباس عبداللهی
  • شهید عبدالله اسکندری
  • شهید علی تمام زاده
  • شهید علی صیاد شیرازی
  • شهید محسن حججی
  • شهید محمد بروجردی
  • شهید مصطفی صدرزاده
  • شهید وحید نومی گلزار

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس