وصیت نامه(شهید عباس عبداللهی )ای که برنگشت
همسر شهید بزرگوار می فرمایند:
پدرشوهرم وصیتنامهاش را برده بود تا او بنویسد. وصیتنامه را نوشت و در وصیتنامه اسم خودش را نوشت و گفت: «اگر من نباشم، امیر بهجای من کار اجرای وصیت پدرم را انجام دهد». وصیتنامه پدرشوهرم را نوشت و تمام کرد و وصیتنامه خود را از کیفش درآورد و گفت: «ماشاءالله، چقدر هم مفصل نوشتهام!» مرتب حرف پیش کشید تا من وصیتنامه را بخوانم.
گفتم: «من وصیتنامه را نمیخوانم. از وصیت و شهادت حرف نزن.» گفت: «برای زنده و مرده وصیتنامه لازم است. الآن تو نیز باید وصیتنامه داشته باشی. حتی پدرم نیز الآن باید وصیتنامه داشته باشد.» گفتم: «میدانم میخواهی من وصیتنامه را بخوانم، ولی من آن را نمیخوانم». الآن با خودم میگویم که حیف شد؛ ایکاش آن را میخواندم. وصیتنامهاش هم برنگشت. وسایلش را آوردند ولی وصیتنامهاش نبود.
منبع؛ بلگفا.جنگ نرم